اخراج غیرارادی هوای محتوی درریه توأم با صدا. (فرهنگ فارسی معین) : مغز گردون عطسه دادو حلق دریا سرفه کرد زآن غبار ره که ایام الرهان افشانده اند. خاقانی. رجوع به سرفه شود
اخراج غیرارادی هوای محتوی درریه توأم با صدا. (فرهنگ فارسی معین) : مغز گردون عطسه دادو حلق دریا سرفه کرد زآن غبار ره که ایام الرهان افشانده اند. خاقانی. رجوع به سرفه شود
تفتیش کردن. نیکو بنگریستن: و عارض او را بنگریستی و حلیه و اسب او را و سلاح او را همه سره کردی و همه آلت او را نیکو نگاه کردی و بستودی و پسندیدی. پس سیصد درم بسختی و اندر کیسه کردی و بدو دادی. عمرو بستدی و اندر ساق موزه نهادی و گفتی الحمد ﷲ که ایزدتعالی مرا طاعت امیرالمؤمنین ارزانی داشت و مستحق ایادی او گردانید. (زین الاخبار گردیزی) ، تجوید. (دهار) (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، صاف کردن. پاک کردن: راست کن لفظ و استوار بگوی سره کن راه و پس دلیر بتاز. مسعودسعد (دیوان ص 291). رجوع به سره شود
تفتیش کردن. نیکو بنگریستن: و عارض او را بنگریستی و حلیه و اسب او را و سلاح او را همه سره کردی و همه آلت او را نیکو نگاه کردی و بستودی و پسندیدی. پس سیصد درم بسختی و اندر کیسه کردی و بدو دادی. عمرو بستدی و اندر ساق موزه نهادی و گفتی الحمد ﷲ که ایزدتعالی مرا طاعت امیرالمؤمنین ارزانی داشت و مستحق ایادی او گردانید. (زین الاخبار گردیزی) ، تجوید. (دهار) (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، صاف کردن. پاک کردن: راست کن لفظ و استوار بگوی سره کن راه و پس دلیر بتاز. مسعودسعد (دیوان ص 291). رجوع به سره شود